پنهان کن در آغوشت مرا
مرا در نهانی ترین گوشه ی آغوشت پنهان کن
آن سوی تاریکی
بر پهنه ی زندگی
آن جا که هوا از رویای بهار شفاف تر است و
باران سرود آفتاب را تکرار می کند...
راز چشمهایت ستاره ی بختم بود که درخشید
و مهتاب را در نگاهم زمزمه کرد
لبهایت خنده را که سال ها در گلو گم شده بود را
در چهار سوی زمان دوباره فریاد کشید
و آمدنت کویر دستانم را شکوفه باران کرد
پنهان کن مرا
تاریخ : پنج شنبه 93/10/25 | 1:3 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.